مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عرش را اوجی اگر باشد مقام فاطمه است نُه فلک، فرشی مُرصّع زیر گام فاطمه است حرمت دین خـدا در احترام فـاطمه است راه و رسم مادری، الحق مرام فاطمه است اشـک ما، در فـاطـمـیـه خود دلالـت داشتـه لفظ "مـادر" گـفـتـن شیـعـه اصـالت داشـتـه ذکر صدّیـقه، دهان ها را معـطر می کند خـطبه اش را شیـعـۀ بیـدار از بر می کند نور او؛ قـبـر و قیـامت را مـنـوّر می کند رنـج هـایـش دیــدۀ ایــوب را تر می کند نـالـۀ کـروبـیـان از غـصـه های مـادر است گریۀ صاحب زمان امشب برای مادر است مادرم از داغ حیدر در جـوانـی پیـر شد بعد هجـده سال از این زندگـانی سیر شد در دفاعِ از عـلی، با چـل نفـر درگیر شد حرف حق زد، پاسخ او قبضۀ شمشیر شد ای خدا، آه ای خـدا، آه ای خـدا، آه ای خـدا مـادرم را زد مـغـیـره پیـش چـشـم مرتضی داغ مـظـلـومـیـت حـیـدر مـرا آتـش زده گـریه های زینـب مضطـر مرا آتش زده آتـشِ افــتــاده پـشـت در مــرا آتـش زده نـالـۀ وامحـسـنت؛ مـادر، مـرا آتـش زده در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت با لـگـد، یک سوم سـاداتـمان از دست رفت مادرم! یک روز آن مسمار را می آورم هــیــزم جـامــانــدۀ کــفــار را مـی آورم گـوشـوار و چــادر گــلـدار را مـی آورم ذوالــفــقــار حــیــدر کـرار را می آورم آن دو را از قـبـر بیرون می کـشـانم عاقبت انـتـقــام سـیـلـی ات را مـی ستـانـم عــاقـبـت فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب سیاه می کشد آه فـراق و می گذارد سر به چاه تا تو را کشتند شد خـون عزیزانت مباح روز عاشورا، همین که آمدی در قـتـلگاه دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا میـزد حسین از حـرم تا قـتـلگه، زینب صدا میزد حسین |